نویسنده مطالب زیر: محسن نامدار محمدی
اهمیت عدالت
|
چهارشنبه 84 اسفند 24 ساعت 8:19 صبح |
مسأله عدالت از دیرباز جزء مهمترین مباحث و دغدغههاى بشر، ادیان الهى و اندیشمندان سیاسى بوده است. عدالت اجتماعى را مىتوان به عنوان بزرگترین هدف از تشکیل حکومت اسلامى تلقى کرد. بعثت پیامبران و تشریع ادیان به منظور تحقق قسط و عدل، با مفهوم وسیع کلمه در نظام حیات انسان بوده است، تا آنجا که از رسول خدا(ص) نقل شده که «حکومت با کفر مىماند اما با ظلم ماندنىنیست.»عدالت اجتماعى و سیاسى به قدرى بااهمیت بوده و به سرنوشت ملتها و دولتها پیوند خورده که هیچ ملت و مکتب و اندیشمند سیاسى و اجتماعى آن را نادیده نگرفته است و حتى حکومتها و حکام جور نیز سعى بر آن داشتهاند که ریاکارانه خود و نظامشان را مُتّصف به آن دانسته و هدف خود را عدالت اعلام نمایند. پس با توجه به قداست عدالت و بعثت پیامبران الهى به خاطر آن، بدیهى است که کسى مانند على(ع) که شارح و مفسر قرآن و موضّح اصول و فروع اسلام است، نمىتواند در باره این مسأله سکوت نموده و یا در درجه کمترى از اهمیت آن را قرار دهد. بحث عدالت در اندیشههاى سیاسى امام على(ع) مبحث بسیار گسترده و عمیقى است، که تأمل، تفکر و مجال معتنابهى مىطلبد. شخصیتى که نامش قرین عدالت بوده و نه تنها امام معصوم شیعیان است، بلکه در تاریخ بشریت به عنوان یک متفکر، اندیشمند و سیاستمدارى خدامدار مطرح بوده است. مجسمه عدل و مساوات، شیفته حق و انصاف، نمونه کامل بشردوستى و رحمت و محبت و احسان، مولاى متقیان على(ع) که حتى دیگران در بارهاش گفتند قاتل او همان عدل و مساواتش بود (و قُتل فى محرابه لشدّة عدله). شیعیان معتقدند که دیدگاههاى امام على بنابىطالب(ع)، که میزان واقعى فکر و عمل انسانهاست، در این مسأله مهم حیاتى، مىتواند به عنوان شاخصترین الگوى عدالت و رابطه عادلانه دولت با ملت باشد. چه براى آنان که على(ع) را به عنوان امام معصوم و اعلم و اعدل مردم، بعد از رسولاللَّه(ص) مىدانند، و چه براى آنان که وى را از دیدگاه یک انسان کامل و وارسته و خلیفه عادل، نگریسته و حکومت وى را عادلانهترین رژیم تاریخ اسلام، پذیرفتهاند، که در اینجا حتى ناظران و نویسندگان غیر مسلمان، اعم از مسیحى یا دهرى نتوانستهاند از فضایل و ملکات او غمض عین کنند و در این مقوله کتابها نوشتهاند؛ مانند «جرج جرداق» مسیحى که کتاب «الامام على(ع) صوت العدالة الانسانیة» را تألیف و على را آهنگ عدل بشرى معرفى نموده است. کما اینکه همین نویسنده اذعان مىدارد «مسألهاى که على بنابىطالب را مجبور به پذیرش خلافت نمود در خطر بودن عدالت اجتماعى بود.» از سوى دیگر یکى از عمدهترین و خالصترین منابع اخلاق و سیاست در اسلام مجموعه خطبهها و نامههاى امام على(ع) است که در کتاب نهجالبلاغه به وسیله سید رضى در قرن چهارم هجرى گردآورى شده است. از جمله مسایلى که در این کتاب با حساسیت خاصى در باره آن صحبت شده مسأله حکومت و عدالت است. عدالت در این کتاب داراى مفهومى عینى و قابل درک است. همچنان که امام(ع) در یکى از نامههاى خویش نوشته است: «کسانى که در حکومت من به سر بردند و سپس به امویان پیوستند، عدل را دیدند و شنیدند و در جان خود قرار دادند ولى آن را نپذیرفتند.» از این بیان فهمیده مىشود که امام(ع) در دوران حکومت خویش، به گونهاى رفتار کرده که مردم بتوانند عدل را بفهمند. یعنى یک حکومت دادگر مىتواند با نشان دادن مصداقهاى عدالت به مردم، آن را به ایشان بشناساند.
|
|
نظرات شما ( ) |
|
نویسنده مطالب زیر: محسن نامدار محمدی
تعاریف عدالت و تأکید بر ویژگى اجتماعى آن
|
چهارشنبه 84 اسفند 24 ساعت 8:18 صبح |
امام(ع) در خصوص عدالت بیانى دارد که مىتوان مفهوم کامل و تعریف جامع این کلمه را از آن دریافت: «وَ سُئل علیه السلام، أیُّما اَفضلُ: العدلُ او الجود؟» فقال(ع): «العدل یضع الامور مواضعها و الجود یخرجها عن جهتها، و العدل سائس عام و الجود عارض خاص، فالعدل اشرفهما و افضلهما؛از امام(ع) سؤال شد: از عدل و جوُد (بخشش) کدام یک برتر و ارزشمندترند؟ فرمود: «عدل امور را به جاى خود مىنهد اما جود امور را از جهت اصلى خارج مىکند. عدل سیاستگرى فراگیر همگان است و سائس و اداره کننده عموم است اما اثر جُود محدود، و عارضهایى استثنایى است. بنابراین عدل شریفترین و بافضیلتترین آن دو است.» این تعریف همان تعریف معروف است که از عدل شده است: «وَضع کل شىء فى ما وضع له»، که معناى آن قرار دادن یا نهادن هر چیز در جاى مناسب آن است. در جامعه انسانى افراد مختلفند. صلاحیتها، لیاقتها، استعدادها، ارزشها و پایههاى علم، فضیلت، ایمان، اخلاق و درایتها متفاوت است. حقوق انسانها در زمینههاى مختلف برحسب این موازین تعیین مىگردد. اگر این ارزشیابى درست بود و طبق صلاحیتها هر فردى از حقوق شایسته برخوردار گشت، عدالت اجتماعى تحقق یافته است. اما اگر پایهها ومراتب اجتماعى را معیارهاى واقعى تعیین نکند، این همان ظلم است که نظام جامعه را ازهم مىپاشد. امام(ع) در مقایسه عدل و جُود، عدل را ترجیح داده و استدلال نمودهاند که جود و بخشش گرچه خصلتى ممدوح و قابل ستایش است، ولى همه جا کارسازى ندارد و همیشه نمىتوان از صفت بخشندگى یارى جست. اى بسا که جود و بخشش، سبب برهم زدن نظام عدالت در اجتماع شود. در کنار جود، ممکن است حقى از افرادى دیگر تضییع گردد. اما در عدل چنین نیست. اگر حق واقعى هر انسانى داده شود به احدى ظلم نشده و حقى از کسى ضایع نگشته است. لذا عدل در سیاست، اجتماع، حکم و قضا و مسایل مالى حقوقى، کیفرى و غیره، محورى است عام که همگان در پرتو آن در امان بوده و از تضییع حقوق خویش، احساس وحشت و اضطراب نمىنمایند. همچنین در تبیین مفهوم عدل در تفسیر آیه کریمه «ان اللَّه یامر بالعدل و الاحسان» چنینمىفرماید: «العدلُ الانصاف و الاحسان التفضل؛عدل انصاف دادن است، و احسان؛ کرم و بخشش نمودن.» البته علماى اخلاق، جود را از عدل بالاتر دانستهاند و شایان توضیح است که چرا على(ع) عدل را افضل شمرده است؟ پاسخ به این سؤال ویژگى دیگرى از عدالت در منظر امام(ع) را هویدا خواهد ساخت. باید گفت که از نظر ملکات اخلاقى و صفات شخصى و فردى، همه متفقند که جود از عدل بالاتر است. اما از نظر اجتماعى، یعنى منظور على(ع)، چنین نیست. ریشه این ارزیابى، اهمیت و اصالت اجتماع و تقدم اصول و مبادى اجتماعى بر اصول و مبادى اخلاق فردى است. عدل از نظر اجتماعى از جود بالاتر است، زیرا عدل در اجتماع به منزله پایههاى ساختمان و جُود و احسان به منزله رنگآمیزى و نقاشى و زینت ساختمان است. افضلیت عدل بر جود، به دلیل اصالت و اهمیت اجتماع است و اینکه بر اصول و مبادى اخلاقى مقدم است. به تعبیرى؛ آن یکى اصل است و این یکى فرع، آن یکى تنه است و این یکى شاخه، آن یکى رکن است و این یکى زینت و زیور. بدیهى است اول باید پایه درست باشد بعد نوبت تزیین آن. اگر خانه از پاىبست ویران است، دیگر چه فایده که «خواجه در بند نقش ایوان» باشد؟ در حالى که در خانه بىتزیین هم مىتوان زیست و مأوا گرفت. از سوى دیگر جامعه را هرگز با جود و احسان نمىتوان اداره کرد. عدالت پایه سازمان و اداره اجتماع است و چه بسا بخششها اگر فزونى گیرد، موازنه اجتماعى مُختل شود و صدقات و نذورات، بخشى از جامعه را تنبل و تنپرور بار خواهد آورد. استاد شهید مطهرى ضمن ذکر مطالب تفصیلى در باب مباحث پیش گفته، معتقد است که «ما تا کنون به عدل و جود از جنبه اخلاقى در فضایل شخصى و نفسانى نگاه کردهایم اما جنبه دیگر مهم، جنبه اجتماعى قضیه است و ما تا کنون کمتر از این جنبه فکر مىکردهایم. استاد معتقد است که عدالتِ موجبِ شهادتِ امام(ع)، عدالت اجتماعى است.وى در باره عدالت مزبور مىنویسد: «آیا یک عدالت صرفاً اخلاق بود، نظیر آنچه مىگوییم امام جماعت یا قاضى یا شاهد طلاق یا بیّنه شرعى، باید عادل باشد؟ این جور عدالتها که باعث قتل کسى نمىشود، بلکه بیشتر باعث شهرت و محبوبیت و احترام مىگردد. آن نوع عدالت مولى که قاتلش شناخته شد، در حقیقت فلسفه اجتماعى او و نوع تفکر مخصوصى بود که در عدالت اجتماعى اسلامى داشت ... او تنها عادل نبود، عدالتخواه بود. فرق است بین عادل و عدالتخواه، همان طورى که فرق است بین آزاد و آزادیخواه ... باز مثل اینکه یکى صالح است و دیگرى اصلاحطلب. در آیه کریمه قرآن (نساء، 135) مىفرماید: «کونوا قوامین بالقسط» قیام به قسط یعنى اقامه و به پا داشتن عدل، و این غیر از عادل بودن از جنبه شخصى است.» بنابراین على(ع) بیش از آنکه به عدل از دیده فردى و شخصى نگاه کند، جنبه اجتماعى آن را لحاظ مىنمود. عدالت به صورت یک فلسفه اجتماعى اسلامى مورد توجه مولاى متقیان بوده و آن را ناموس بزرگ اسلامى تلقى مىکرده و از هر چیزى بالاتر مىدانسته است و سیاستش بر مبناى این اصل تأسیس شده بود. ممکن نبود به خاطر هیچ منظورى و هدفى کوچکترین انحراف و انعطافى از آن پیدا کند. و همین امر یگانه چیزى بود که مشکلاتى زیاد برایش ایجاد کرد، و ضمناً همین مطلب کلیدى است براى یک نفر مورخ و محقق که بخواهد حوادث خلافت على را تحلیل کند. على(ع) فوقالعاده در این امر تصلب و تعصب و انعطافناپذیرى به خرج مىداد. موضوع مهم دیگر در باب مفهوم عدالت و جایگاه آن، نقشى است که عدالت از دید على(ع) در حفظ تعادل اجتماعى دارد. به تعبیر استاد شهید مطهرى: «از نظر على(ع) آن اصلى که مىتواند تعادل اجتماع را حفظ کند و همه را راضى نگه دارد، به پیکر اجتماع سلامت و به روح اجتماع آرامش بدهد عدالت است، ظلم و جور و تبعیض قادر نیست، حتى روح خود ستمگر و روح آن کسى که به نفع او ستمگرى مىشود راضى و آرام نگه دارد تا چه رسد به ستمدیدگان و پایمالشدگان. عدالت بزرگراهى است عمومى که همه را مىتواند در خود بگنجاند و بدون مشکلى عبور دهد، اما ظلم و جور کوره راهى است که حتى فرد ستمگر را به مقصدنمىرساند.»[10] پس عدالت از دید على(ع) در مفهوم «وضع الشى فى موضعه» باعث تعادل اجتماعى در بین جامعه و صنوف آن مىگردد؛ زیرا عدالت بنا به کتاب خدا و سنت نبوى، هر قشر و صنفى را در جایگاه ویژه و بایستهشان مىنشاند. ذکر بیانى از امام(ع) به ایضاح این مطلب بیشتر کمک مىکند ایشان مىفرمایند: «بدان که ملت آمیزهاى است از قشرهاى گوناگون، که هر جزء آن در پیوند با جزء دیگر سامان مىیابد و بخشى بىنیاز از بخش دیگر نیست: بخشى لشگریان خدایند و گروهى دبیران عامه مردم و دبیران دیوانیند، برخى بر پاىدارندگان داده اند و جمعى کارگزاران انصاف و ارفاق؛ بعضى اهل ذمهاند و جزیهپرداز و برخى دیگر پیشهوران و صنعتگران و سرانجام، گروهى از قشرهاى پایین جامعهاند، نیازمند و زمینگیر، و خداوند سهم خاص هر یکشان را در کتاب خود و سنت پیامبرش که درود خدا بر او و خاندانش باد رقم زده و در جایگاه بایستهشان نشانده است که به عنوان پیمانى از او در نزد ما محفوظ است.» از تعاریف دیگر عدالت در قرآن و سنت نبوى «موزون و متعادل بودن» است و این معنا از بیان پیش گفته امام(ع) استنتاج مىگردد، زیرا وقتى هر چیزى در جاى بایسته خود قرار گرفت، لاجرم تعادل و موزونیت به آن جامعه برمىگردد و چنین جامعهاى موزون است. على(ع) همچنین جامعه متعادل را مبتنى بر اخلاقیات متعادل فردى مىداند کما اینکه در حوزه اخلاق، قوام و اساس عدالت را در اعتدال قواى نفسانى مىداند: «فضایل چهار گونه هستند: اولین آنها حکمت است که پایه آن بر تفکر مىباشد و دومین گونهعفت است که پایه و ریشه آن در شهوت است و سومین آنها قوت و نیرومندى است کهپایه آن در غضب مىباشد. چهارمین فضیلت عدالت بوده که اساس آن در اعتدال قواى نفسانى مىباشد.» مفهوم دیگر قرآنى عدالت «نفى هر گونه تبعیض و رعایت استحقاقها» در کلام امیرالمؤمنین(ع) به کرات آمده است. البته همان طور که قبلاً ذکر شد این به معناى تساوى مطلق افراد نیست، بلکه در استحقاقهاى متساوى، تساوى رعایت مىگردد و چون استحقاقهاى افراد متفاوت است لذا وجود اصل تفاوت میان افراد واقعیتى مسلم و مایه قوام جامعه است. تعبیر على(ع) از این تفاوتها چنین است: «زیرا خداوند به حکمت خود بین همتها و خواستههاى مردم و سایر حالاتشان تفاوت ایجاد کرده و این اختلافها را وسیله برپایى زندگانى مردم قرار داد...» على(ع) در رعایت مساوات و نفى هر گونه تبعیض به زمامدار زیردست خود چنین توصیهمىنماید: «در برابر مردمى که در حوزه مسؤولیت تواند فروتن و با آنان گشادهرو و ملایم باش و موضعى نرم و انعطافپذیر برگزین؛ مساوات را حتى در گردش چشم و نگاه و سلام و تعارف نیز رعایت کن، تا بزرگان و صاحب نفوذان، براى تجاوز بر تو طمع نکنند و ناتوانان نیز از عدالتت نومید نشوند. والسلام ... و بدانید که مردم در نزد ما در برابر حق و عدالت برابرند...» مفهوم دیگر عدالت «رعایت حقوق افراد و دادن حق به حقدار» بود که با معنى قبلى از عدالت ملازمه دارد. على(ع) در این زمینه مىفرماید: «عدالت، ترازوى خداوند است که براى بندگان نهاد، و براى اقامه حق آن را نصب کرد، خداوند را در ترازویش نافرمانى نکنید و با سلطنت او معارضه مکنید.» «... ذلیل در نزدم عزیز و قوى است تا حق را برایش بستانم و قوى در نزدم ضعیف است تا حق را از او بگیرم.»
|
|
نظرات شما ( ) |
|
|