سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  چرا عدالت زیباست؟
دانشجو، سربلندی دنیا ورستگاری آخرت دارد. [امام علی علیه السلام]
وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
کل بازدیدهای وبلاگ
7472
بازدیدهای امروز وبلاگ
16
بازدیدهای دیروز وبلاگ
0
منوی اصلی

[خـانه]

[  RSS  ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

درباره خودم
چرا عدالت زیباست؟
لوگوی وبلاگ
چرا عدالت زیباست؟
فهرست موضوعی یادداشت ها
عدالت[26] .
بایگانی
مقدمه
عوامل تحقق عدالت
موانع اجرا عدالت
عدالت حضرت مهدی (عج)
اوقات شرعی
اشتراک در خبرنامه
 
پارسی بلاگ
www.parsiblog.com

نویسنده مطالب زیر:   محسن نامدار محمدی  

عنوان متن اهمیت عدالت چهارشنبه 84 اسفند 24  ساعت 8:19 صبح

مسأله عدالت از دیرباز جزء مهمترین مباحث و دغدغه‏هاى بشر، ادیان الهى و اندیشمندان سیاسى بوده است. عدالت اجتماعى را مى‏توان به عنوان بزرگترین هدف از تشکیل حکومت اسلامى تلقى کرد. بعثت پیامبران و تشریع ادیان به منظور تحقق قسط و عدل، با مفهوم وسیع کلمه در نظام حیات انسان بوده است، تا آنجا که از رسول خدا(ص) نقل شده که «حکومت با کفر مى‏ماند اما با ظلم ماندنىنیست.»عدالت اجتماعى و سیاسى به قدرى بااهمیت بوده و به سرنوشت ملتها و دولتها پیوند خورده که هیچ ملت و مکتب و اندیشمند سیاسى و اجتماعى آن را نادیده نگرفته است و حتى حکومتها و حکام جور نیز سعى بر آن داشته‏اند که ریاکارانه خود و نظامشان را مُتّصف به آن دانسته و هدف خود را عدالت اعلام نمایند.
پس با توجه به قداست عدالت و بعثت پیامبران الهى به خاطر آن، بدیهى است که کسى مانند على(ع) که شارح و مفسر قرآن و موضّح اصول و فروع اسلام است، نمى‏تواند در باره این مسأله سکوت نموده و یا در درجه کمترى از اهمیت آن را قرار دهد.
بحث عدالت در اندیشه‏هاى سیاسى امام على(ع) مبحث بسیار گسترده و عمیقى است، که تأمل، تفکر و مجال معتنابهى مى‏طلبد. شخصیتى که نامش قرین عدالت بوده و نه تنها امام معصوم شیعیان است، بلکه در تاریخ بشریت به عنوان یک متفکر، اندیشمند و سیاستمدارى خدامدار مطرح بوده است. مجسمه عدل و مساوات، شیفته حق و انصاف، نمونه کامل بشردوستى و رحمت و محبت و احسان، مولاى متقیان على(ع) که حتى دیگران در باره‏اش گفتند قاتل او همان عدل و مساواتش بود (و قُتل فى محرابه لشدّة عدله).
شیعیان معتقدند که دیدگاههاى امام على بن‏ابى‏طالب(ع)، که میزان واقعى فکر و عمل انسانهاست، در این مسأله مهم حیاتى، مى‏تواند به عنوان شاخص‏ترین الگوى عدالت و رابطه عادلانه دولت با ملت باشد. چه براى آنان که على(ع) را به عنوان امام معصوم و اعلم و اعدل مردم، بعد از رسول‏اللَّه(ص) مى‏دانند، و چه براى آنان که وى را از دیدگاه یک انسان کامل و وارسته و خلیفه عادل، نگریسته و حکومت وى را عادلانه‏ترین رژیم تاریخ اسلام، پذیرفته‏اند، که در اینجا حتى ناظران و نویسندگان غیر مسلمان، اعم از مسیحى یا دهرى نتوانسته‏اند از فضایل و ملکات او غمض عین کنند و در این مقوله کتابها نوشته‏اند؛ مانند «جرج جرداق» مسیحى که کتاب «الامام على(ع) صوت العدالة الانسانیة» را تألیف و على را آهنگ عدل بشرى معرفى نموده است. کما اینکه همین نویسنده اذعان مى‏دارد «مسأله‏اى که على بن‏ابى‏طالب را مجبور به پذیرش خلافت نمود در خطر بودن عدالت اجتماعى بود.»
از سوى دیگر یکى از عمده‏ترین و خالص‏ترین منابع اخلاق و سیاست در اسلام مجموعه خطبه‏ها و نامه‏هاى امام على(ع) است که در کتاب نهج‏البلاغه به وسیله سید رضى در قرن چهارم هجرى گردآورى شده است. از جمله مسایلى که در این کتاب با حساسیت خاصى در باره آن صحبت شده مسأله حکومت و عدالت است. عدالت در این کتاب داراى مفهومى عینى و قابل درک است. همچنان که امام(ع) در یکى از نامه‏هاى خویش نوشته است:
«کسانى که در حکومت من به سر بردند و سپس به امویان پیوستند، عدل را دیدند و شنیدند و در جان خود قرار دادند ولى آن را نپذیرفتند.»
از این بیان فهمیده مى‏شود که امام(ع) در دوران حکومت خویش، به گونه‏اى رفتار کرده که مردم بتوانند عدل را بفهمند. یعنى یک حکومت دادگر مى‏تواند با نشان دادن مصداقهاى عدالت به مردم، آن را به ایشان بشناساند.


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   محسن نامدار محمدی  

عنوان متن تعاریف عدالت و تأکید بر ویژگى اجتماعى آن چهارشنبه 84 اسفند 24  ساعت 8:18 صبح

امام(ع) در خصوص عدالت بیانى دارد که مى‏توان مفهوم کامل و تعریف جامع این کلمه را از آن دریافت:
«وَ سُئل علیه السلام، أیُّما اَفضلُ: العدلُ او الجود؟» فقال(ع):
«العدل یضع الامور مواضعها و الجود یخرجها عن جهتها، و العدل سائس عام و الجود عارض خاص، فالعدل اشرفهما و افضلهما؛از امام(ع) سؤال شد: از عدل و جوُد (بخشش) کدام یک برتر و ارزشمندترند؟ فرمود: «عدل امور را به جاى خود مى‏نهد اما جود امور را از جهت اصلى خارج مى‏کند. عدل سیاستگرى فراگیر همگان است و سائس و اداره کننده عموم است اما اثر جُود محدود، و عارضه‏ایى استثنایى است. بنابراین عدل شریف‏ترین و بافضیلت‏ترین آن دو است.»
این تعریف همان تعریف معروف است که از عدل شده است: «وَضع کل شى‏ء فى ما وضع له»، که معناى آن قرار دادن یا نهادن هر چیز در جاى مناسب آن است.
در جامعه انسانى افراد مختلفند. صلاحیت‏ها، لیاقت‏ها، استعدادها، ارزش‏ها و پایه‏هاى علم، فضیلت، ایمان، اخلاق و درایتها متفاوت است. حقوق انسان‏ها در زمینه‏هاى مختلف برحسب این موازین تعیین مى‏گردد. اگر این ارزشیابى درست بود و طبق صلاحیت‏ها هر فردى از حقوق شایسته برخوردار گشت، عدالت اجتماعى تحقق یافته است. اما اگر پایه‏ها ومراتب اجتماعى را معیارهاى واقعى تعیین نکند، این همان ظلم است که نظام جامعه را ازهم مى‏پاشد.
امام(ع) در مقایسه عدل و جُود، عدل را ترجیح داده و استدلال نموده‏اند که جود و بخشش گرچه خصلتى ممدوح و قابل ستایش است، ولى همه جا کارسازى ندارد و همیشه نمى‏توان از صفت بخشندگى یارى جست. اى بسا که جود و بخشش، سبب برهم زدن نظام عدالت در اجتماع شود. در کنار جود، ممکن است حقى از افرادى دیگر تضییع گردد. اما در عدل چنین نیست. اگر حق واقعى هر انسانى داده شود به احدى ظلم نشده و حقى از کسى ضایع نگشته است. لذا عدل در سیاست، اجتماع، حکم و قضا و مسایل مالى حقوقى، کیفرى و غیره، محورى است عام که همگان در پرتو آن در امان بوده و از تضییع حقوق خویش، احساس وحشت و اضطراب نمى‏نمایند.
همچنین در تبیین مفهوم عدل در تفسیر آیه کریمه «ان اللَّه یامر بالعدل و الاحسان» چنین‏مى‏فرماید:
«العدلُ الانصاف و الاحسان التفضل؛عدل انصاف دادن است، و احسان؛ کرم و بخشش نمودن.»
البته علماى اخلاق، جود را از عدل بالاتر دانسته‏اند و شایان توضیح است که چرا على(ع) عدل را افضل شمرده است؟ پاسخ به این سؤال ویژگى دیگرى از عدالت در منظر امام(ع) را هویدا خواهد ساخت. باید گفت که از نظر ملکات اخلاقى و صفات شخصى و فردى، همه متفقند که جود از عدل بالاتر است. اما از نظر اجتماعى، یعنى منظور على(ع)، چنین نیست. ریشه این ارزیابى، اهمیت و اصالت اجتماع و تقدم اصول و مبادى اجتماعى بر اصول و مبادى اخلاق فردى است. عدل از نظر اجتماعى از جود بالاتر است، زیرا عدل در اجتماع به منزله پایه‏هاى ساختمان و جُود و احسان به منزله رنگ‏آمیزى و نقاشى و زینت ساختمان است. افضلیت عدل بر جود، به دلیل اصالت و اهمیت اجتماع است و اینکه بر اصول و مبادى اخلاقى مقدم است. به تعبیرى؛ آن یکى اصل است و این یکى فرع، آن یکى تنه است و این یکى شاخه، آن یکى رکن است و این یکى زینت و زیور.
بدیهى است اول باید پایه درست باشد بعد نوبت تزیین آن. اگر خانه از پاى‏بست ویران است، دیگر چه فایده که «خواجه در بند نقش ایوان» باشد؟ در حالى که در خانه بى‏تزیین هم مى‏توان زیست و مأوا گرفت. از سوى دیگر جامعه را هرگز با جود و احسان نمى‏توان اداره کرد. عدالت پایه سازمان و اداره اجتماع است و چه بسا بخشش‏ها اگر فزونى گیرد، موازنه اجتماعى مُختل شود و صدقات و نذورات، بخشى از جامعه را تنبل و تن‏پرور بار خواهد آورد.
استاد شهید مطهرى ضمن ذکر مطالب تفصیلى در باب مباحث پیش گفته، معتقد است که «ما تا کنون به عدل و جود از جنبه اخلاقى در فضایل شخصى و نفسانى نگاه کرده‏ایم اما جنبه دیگر مهم، جنبه اجتماعى قضیه است و ما تا کنون کمتر از این جنبه فکر مى‏کرده‏ایم. استاد معتقد است که عدالتِ موجبِ شهادتِ امام(ع)، عدالت اجتماعى است.وى در باره عدالت مزبور مى‏نویسد:
«آیا یک عدالت صرفاً اخلاق بود، نظیر آنچه مى‏گوییم امام جماعت یا قاضى یا شاهد طلاق یا بیّنه شرعى، باید عادل باشد؟ این جور عدالت‏ها که باعث قتل کسى نمى‏شود، بلکه بیشتر باعث شهرت و محبوبیت و احترام مى‏گردد. آن نوع عدالت مولى که قاتلش شناخته شد، در حقیقت فلسفه اجتماعى او و نوع تفکر مخصوصى بود که در عدالت اجتماعى اسلامى داشت ... او تنها عادل نبود، عدالتخواه بود. فرق است بین عادل و عدالتخواه، همان طورى که فرق است بین آزاد و آزادیخواه ... باز مثل اینکه یکى صالح است و دیگرى اصلاح‏طلب. در آیه کریمه قرآن (نساء، 135) مى‏فرماید: «کونوا قوامین بالقسط» قیام به قسط یعنى اقامه و به پا داشتن عدل، و این غیر از عادل بودن از جنبه شخصى است.»
بنابراین على(ع) بیش از آنکه به عدل از دیده فردى و شخصى نگاه کند، جنبه اجتماعى آن را لحاظ مى‏نمود. عدالت به صورت یک فلسفه اجتماعى اسلامى مورد توجه مولاى متقیان بوده و آن را ناموس بزرگ اسلامى تلقى مى‏کرده و از هر چیزى بالاتر مى‏دانسته است و سیاستش بر مبناى این اصل تأسیس شده بود. ممکن نبود به خاطر هیچ منظورى و هدفى کوچک‏ترین انحراف و انعطافى از آن پیدا کند. و همین امر یگانه چیزى بود که مشکلاتى زیاد برایش ایجاد کرد، و ضمناً همین مطلب کلیدى است براى یک نفر مورخ و محقق که بخواهد حوادث خلافت على را تحلیل کند. على(ع) فوق‏العاده در این امر تصلب و تعصب و انعطاف‏ناپذیرى به خرج مى‏داد. موضوع مهم دیگر در باب مفهوم عدالت و جایگاه آن، نقشى است که عدالت از دید على(ع) در حفظ تعادل اجتماعى دارد. به تعبیر استاد شهید مطهرى:
«از نظر على(ع) آن اصلى که مى‏تواند تعادل اجتماع را حفظ کند و همه را راضى نگه دارد، به پیکر اجتماع سلامت و به روح اجتماع آرامش بدهد عدالت است، ظلم و جور و تبعیض قادر نیست، حتى روح خود ستمگر و روح آن کسى که به نفع او ستمگرى مى‏شود راضى و آرام نگه دارد تا چه رسد به ستمدیدگان و پایمال‏شدگان. عدالت بزرگراهى است عمومى که همه را مى‏تواند در خود بگنجاند و بدون مشکلى عبور دهد، اما ظلم و جور کوره راهى است که حتى فرد ستمگر را به مقصدنمى‏رساند.»
[10]
پس عدالت از دید على(ع) در مفهوم «وضع الشى فى موضعه» باعث تعادل اجتماعى در بین جامعه و صنوف آن مى‏گردد؛ زیرا عدالت بنا به کتاب خدا و سنت نبوى، هر قشر و صنفى را در جایگاه ویژه و بایسته‏شان مى‏نشاند. ذکر بیانى از امام(ع) به ایضاح این مطلب بیشتر کمک مى‏کند ایشان مى‏فرمایند:
«بدان که ملت آمیزه‏اى است از قشرهاى گوناگون، که هر جزء آن در پیوند با جزء دیگر سامان مى‏یابد و بخشى بى‏نیاز از بخش دیگر نیست: بخشى لشگریان خدایند و گروهى دبیران عامه مردم و دبیران دیوانیند، برخى بر پاى‏دارندگان داده اند و جمعى کارگزاران انصاف و ارفاق؛ بعضى اهل ذمه‏اند و جزیه‏پرداز و برخى دیگر پیشه‏وران و صنعتگران و سرانجام، گروهى از قشرهاى پایین جامعه‏اند، نیازمند و زمینگیر، و خداوند سهم خاص هر یکشان را در کتاب خود و سنت پیامبرش که درود خدا بر او و خاندانش باد رقم زده و در جایگاه بایسته‏شان نشانده است که به عنوان پیمانى از او در نزد ما محفوظ است.»
از تعاریف دیگر عدالت در قرآن و سنت نبوى «موزون و متعادل بودن» است و این معنا از بیان پیش گفته امام(ع) استنتاج مى‏گردد، زیرا وقتى هر چیزى در جاى بایسته خود قرار گرفت، لاجرم تعادل و موزونیت به آن جامعه برمى‏گردد و چنین جامعه‏اى موزون است. على(ع) همچنین جامعه متعادل را مبتنى بر اخلاقیات متعادل فردى مى‏داند کما اینکه در حوزه اخلاق، قوام و اساس عدالت را در اعتدال قواى نفسانى مى‏داند:
«فضایل چهار گونه هستند: اولین آنها حکمت است که پایه آن بر تفکر مى‏باشد و دومین گونه‏عفت است که پایه و ریشه آن در شهوت است و سومین آنها قوت و نیرومندى است که‏پایه آن در غضب مى‏باشد. چهارمین فضیلت عدالت بوده که اساس آن در اعتدال قواى نفسانى مى‏باشد.»
مفهوم دیگر قرآنى عدالت «نفى هر گونه تبعیض و رعایت استحقاق‏ها» در کلام امیرالمؤمنین(ع) به کرات آمده است. البته همان طور که قبلاً ذکر شد این به معناى تساوى مطلق افراد نیست، بلکه در استحقاق‏هاى متساوى، تساوى رعایت مى‏گردد و چون استحقاق‏هاى افراد متفاوت است لذا وجود اصل تفاوت میان افراد واقعیتى مسلم و مایه قوام جامعه است. تعبیر على(ع) از این تفاوتها چنین است:
«زیرا خداوند به حکمت خود بین همت‏ها و خواسته‏هاى مردم و سایر حالاتشان تفاوت ایجاد کرده و این اختلاف‏ها را وسیله برپایى زندگانى مردم قرار داد...»
على(ع) در رعایت مساوات و نفى هر گونه تبعیض به زمامدار زیردست خود چنین توصیه‏مى‏نماید:
«در برابر مردمى که در حوزه مسؤولیت تواند فروتن و با آنان گشاده‏رو و ملایم باش و موضعى نرم و انعطاف‏پذیر برگزین؛ مساوات را حتى در گردش چشم و نگاه و سلام و تعارف نیز رعایت کن، تا بزرگان و صاحب نفوذان، براى تجاوز بر تو طمع نکنند و ناتوانان نیز از عدالتت نومید نشوند. والسلام‏ ... و بدانید که مردم در نزد ما در برابر حق و عدالت برابرند...»
مفهوم دیگر عدالت «رعایت حقوق افراد و دادن حق به حق‏دار» بود که با معنى قبلى از عدالت ملازمه دارد. على(ع) در این زمینه مى‏فرماید:
«عدالت، ترازوى خداوند است که براى بندگان نهاد، و براى اقامه حق آن را نصب کرد، خداوند را در ترازویش نافرمانى نکنید و با سلطنت او معارضه مکنید.» «... ذلیل در نزدم عزیز و قوى است تا حق را برایش بستانم و قوى در نزدم ضعیف است تا حق را از او بگیرم.»


  نظرات شما  ( )

<      1   2   3   4   5   >>   >

 

Powered by : پارسی بلاگ
Template Designed By : MehDJ