نویسنده مطالب زیر: محسن نامدار محمدی
رابطه عدالت با حق
|
چهارشنبه 84 اسفند 24 ساعت 8:23 صبح |
از دیدگاه امام(ع)، احقاق حق و عدالت با گذشت زمان، کهنه و مشمول مرور زمان نمىشود و باید آنها را استیفاء نمود؛ همچنان که راجع به قطایع عثمان، یعنى اراضىاى که متعلق به عامه مسلمین است و عثمان آنها را در تیول اشخاص قرار داده بود، فرمود: «به خدا قسم زمینهایى که متعلّق به عامه مسلمین است و عثمان به این و آن داده پس خواهم گرفت هر چند آنها را مهر زنانشان قرار داده باشند یا با آنها کنیزکانى خریده باشند. » على علیهالسلام حکومت و زعامت را به عنوان یک پست و مقام دنیوى که اشباعکننده حس جاهطلبى بشر است و به عنوان هدف و آرمان زندگى سخت تحقیر مىکند و آن را پشیزى نمىشمارد، آن را مانند سایر مظاهر مادى دنیا، از روده خوکى که در دست انسان خورهدارى باشد بىمقدارتر مىشمارد، اما همین حکومت و زعامت را در مسیر اصلى و واقعیش یعنى به عنوان وسیلهاى براى اجراى عدالت و احقاق حق و خدمت به اجتماع فوقالعاده مقدس مىشمارد و مانع دست یافتن حریف و رقیب فرصتطلب و استفادهجو مىگردد، و از شمشیر زدن براى حفظ و نگهداریش از دستبرد چپاولگران دریغ نمىورزد. ابنعباس در دوران خلافت على(ع) بر آن حضرت وارد شد، در حالى که با دست خودش کفش کهنه خویش را پینه مىزد، از ابنعباس پرسید قیمت این کفش چقدر است؟ ابنعباس گفت هیچ، امام فرمود: «ارزش همین کفش کهنه در نظر من از حکومت و امارت بر شما بیشتر است، مگر آنکه به وسیله آن عدالتى را اجرا کنم، حقى را به صاحب حقى برسانم، یا باطلى را از میان بردارم.» البته حقوق مردم با تکالیف آنها ملازمت دارد و تنها خداى متعال از ملازمه حق و تکلیف مستثنى است. امام(ع) با اشاره به این مطلب، عدل الهى را هم به تصویر مىکشد: «اگر ممکن بود که براى فردى حقى اعتبار گردد و تکلیفى در برابر آن حق به عهده او نیاید، این مخصوص خداوند سبحان بود نه آفریدگانش، زیرا خداست که بر بندگانش قدرت تکوینى داشته و در آنچه بر آفرینش مقدر فرموده به عدالت رفتار کرده است (بنابراین، کسى را بر او حقى نیست) ولى در عین حال خداوند حق خودش بر بندگان را اطاعت فرمانش مىداند و در برابر این اطاعت (که وظیفه فطرى و وجدانى مخلوق است) نیز پاداشى که همان ثواب مضاعف است، قرار داده و این خود لطف و عنایت دیگرى است که بزرگوارى خداوند اقتضاى آن و بیشتر از آن را دارد و این حقى است که خداوند اختیاراً بر خودش، براى بندگان واجب ساخته و این حق خارج از ملازمه حق و تکلیف11آثار عدالت در جامعه انسانی
در نهج البلاغه بارها و بارها روى مسأله عدالت و انصاف تکیه شده و اصولا امیر مؤمنان علی (ع) یکى از بزرگترین بنیانگذاران عدل در جامعه بشرى است و به گفته نویسنده معروف مسیحى(جرج جرداق)، او بانگ عدالت انسانیّت است که از حلقوم تاریخ برخاسته و به همین دلیل نام کتابش را «الامام علىّ صوت العدالة الانسانیّة» نامیده است.
در روایات اسلامى- هماهنگ با سخنان علی (ع) در نهج البلاغه - تعبیرات جالبى در این زمینه دیده مىشود.
در سخنى از امام سجاد على بن الحسین (ع) مىخوانیم: «العدل احلى من الماء یصیبه الظّمآن، عدالت شیرینتر از آب براى تشنهکامان است (همان گونه که حیات تشنهکامان در آب است، حیات جامعه انسانیت در عدالت است)».
در حدیث دیگرى از امام صادق (ع) مىخوانیم: «العدل احلى من الشّهد و الین من الزّبد و اطیب ریحا من المسک، عدل شیرینتر از عسل، نرمتر از کره، خوشبوتر از مشک است». در حدیث دیگرى از امام امیر المؤمنین (ع) مىخوانیم: «العدل اساس به قوام العالم، عدل شالودهاى است که قوام جهان بر آن بنا شده است» و در تعبیر زیبا و پر معناى دیگرى از همان حضرت آمده است: «ما عمّرت البلدان بمثل العدل، شهرها و کشورها آباد نمىشوند مگر به عدالت».
است.»
|
|
نظرات شما ( ) |
|
نویسنده مطالب زیر: محسن نامدار محمدی
عوامل تحقق عدالت
|
چهارشنبه 84 اسفند 24 ساعت 8:21 صبح |
حضرت امیر همسو با بینش اسلامى و الهى خود در تحقق بخشیدن به عدالت نگاهى دوسویه دارد، از یک سو تأکید بر این مىورزد که اگر اصلاحات در جهت تأمین عدالت اجتماعى از درون جان آدمها و از اعماق دل و لایههاى تو در توى ضمیر انسان آغاز نشود، اصلاحاتِ ساختارى، بىپایه و ناپایا خواهد بود. اما از سوى دیگر نباید غفلت نمود که هماهنگ با اصلاح دل و اعتدال روح، توجه به واقعیات ملموس در محیط زندگى و مبارزه با هر گونه عواملى که توازن محیط اجتماع را به هم مىزند، نیز با همان اولویت و اهمیت باید مورد لحاظ قرار گیرد.در تحلیل چیستى عدالت ضمن تأکید بر این معنا که دیدن و پذیرفتن جهان و خود آن چنان که هست، و باور و اعتراف به اینکه یک اعتدال حکیمانه بر تمام روابط هستى حاکم است، و هر گونه افراط و تفریط نشانه جهل و ناآگاهى از نظم عادلانه حاکم مىباشد و هر تصرف نابخردانه و نابجا و یا جابهجایى روابط عادلانه، در روند هماهنگ جهان اثر منفى خواهد گذاشت، این نکته را نیز باید افزود که باور کردن عدالت بدون اعتقاد به دادگاه عدل الهى در روز بازپسین، و بدون باور به قانون عدل الهى، خود از نمودهاى بارز بىعدالتى است. با توجه به آنچه بیان شد:الف: اولین گام در تحقق عدالت رهایى از ناهماهنگىهاى درون است. حضرت امیر مىفرماید: «فکان اوّل عدله نفى الهوى عن نفسه ...؛ در توصیف بندگان پرهیزکار خدا مىفرماید : اولین گام او در عدالتخواهى زدودن هواهاى نفسانى خویش است.»ب: حضرت امیر به هنگام تبیین مبانى ایمان، آن را بر چهار پایه استوار نموده است. دو پایه صبر و یقین از درون جان نشأت مىگیرد و دو پایه عدل و جهاد بر واقعیتهاى خارجى تکیه دارد. و به هنگام تحلیل مبانى عدل بر دو ملاک علمى «فهم» و «جزم» و دو ملاک عملى «حکم» و «حلم» تأکید مىفرماید.ج: احساس تعهد و مسؤولیت براى تحقق عدالت اجتماعى و دردمندى و حساسیت در برابر بىعدالتىها از عوامل مهم در تحقق عدالت است. و البته این عامل نیز یکسویه نیست. اگر در موردى که بىعدالتى صورت گرفته است مىفرماید: «فلو ان امرأً مسلماً مات من بعد هذا اسفاً ما کان به ملوماً بل کان به عندى جدیراً؛ سزاوار است مسلمان بمیرد و این بىعدالتى گرفتن زیورآلات زنى مسلمان و زن دیگرى که در پناه اسلام است را نشنود.» در موردى نیز مىفرماید: اگر طلحه و زبیر به راستى در برابر خونى که ریخته شده قتل عثمان احساس مسؤولیت مىنمایند و براى اجراى عدالت قیام کردهاند، این امر بسى زیبا و خواستنى است اما«و انّ اوّل عدلهم للحکم على انفسهم؛ نخستین گام آنها در مسیر عدالت آن است که خودرا محکوم نمایند.» زیرا که از همه بیشتر در زمینهسازى این آشوب نقش داشتهاند. پسادعاى تعهد اجتماعى و غفلت از اعتدال رفتارى خود نیرنگى بیش نیست، چه اینکه پرداختن به خود و غفلت از رنج و درد و ستمهاى اجتماعى نیز گناهى نابخشودنى است و اینهر دو نشانه خودخواهى و بىانصافى است. اگر على بنابىطالب(ع) در پى حضور مردم درصحنه و اعلام پشتیبانى و پیروى از خط عدالت علوى با استناد به تعهد الهى به مردمجواب مثبت مىدهد، اما در همان حال از هر گونه انگیزه غیر الهى و وابستگى به دنیانیز خود را تبرئه مىکند:«لو لا حضور الحاضر و قیام الحجة بوجود الناصر و ما اخذ اللَّه على العلماء ان لا یقارّوا على کظّة ظالم و لا سغب مظلوم لالقیت حبلها على غاربها و سقیت آخرها بکأس اوّلها و لالفیتم دنیاکم هذه ازهد عندى من عفطة عنز؛ اگر این حضور عمومى نبود و یاران، حجت را بر من تمام نمىکردند و خدا از علما تعهد نگرفته بود که ستمکار شکمباره را برنتابند و به یارى گرسنگان ستمدیده برخیزند، رشته این کار وا مىنهادم و پایان آن را چون آغازش مىانگاشتم و مىدیدید که دنیاى شما حکومت و مقام در نزد من ناچیزتر از آب بینى بزى است.»مىتوان گفت حضرت امیر مجموعه عواملى را که در تحقق عدالت مؤثر است در سه جمله خلاصه فرموده است: «استعن على العدل بحسن النیة فى الرعیة و قلة الطمع و کثرة الورع.» نیت خیر داشتن و خوشبینى نسبت به مردم تا حد زیادى مانع از حیف و میل حقوق آنان شده و اگر خود نیز چشم طمع برهم نهد آنگاه با چشم تقواپیشه خود از هر گونه افراط و تفریطى پرهیز مىکندوبرصراط عدل راه می یابد .
|
|
نظرات شما ( ) |
|
|